خانه > پاسخ شبهات > موضوعات > شبهه عدم اطلاع سید احمد الحسن از وصایتش

شبهه عدم اطلاع سید احمد الحسن از وصایتش

سوال: اگر سید احمد الحسن (ع) معصوم و حجت خدا است، چطور تا پیش از فرستاده شدن توسط امام عصر (علیه‌السلام) و آغاز رسالتش، نسبت به وصایت و رسالتش جهل داشت و از آن مطلع نبود؟

پاسخ: بسیاری از شبهاتی که در مورد دعوت مبارک سید احمد الحسن (علیه‌السلام) مطرح می‌شود، حاصل مسلمات اشتباه در مورد اهل‌بیت (علیه‌السلام) است، مطالب و عقاید اشتباه که با قرآن و عترت موافقت ندارد. برخی افراد برای اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ویژگی‌های لاهوت مطلق قائل هستند و او را مانند خداوندِ مطلق می‌دانند.

1044

یکی از عقاید اشتباه این است که امام از همان اول همه‌ی مطالب را می‌داند و قائل هستند که حجت خدا از آغاز تولدش به حجت و خلیفه‌ی الهی بودنش علم و آگاهی دارد. این مطلب را به صورت مختصر و از رهگذر آیات و روایات بررسی می‌کنیم.

جهل موسی (ع) نسبت به رسالتش

  • قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فينا وَليداً وَ لَبِثْتَ فينا مِنْ عُمُرِكَ سِنينَ وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتي‏ فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكافِرينَ قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لي‏ رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُرْسَلين‏. (شعراء، 21-18)
    «(فرعون‏) گفت: آيا تو را از كودكى در ميان خود نپرورديم و ساليانى چند از عمرت را پيش ما نماندى؟ و (سرانجام‏) كار خود را كردى و تو از ناسپاسانى. گفت: آن را هنگامى مرتكب شدم كه از گمراهان بودم و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد.»

در این آیات حضرت موسی (علیه‌السلام) خطاب به فرعون بیان می‌دارد که به‌خاطر ترس از شما فرار کردم و خداوند به من حُکم بخشید و مرا از فرستادگان قرار داد. یعنی ایشان بعد از فرار از دست فرعونیان، پیامبر و فرستاده الهی شد و از اول پیامبر نشده بود و نسبت به رسالت خویش علم نداشت.

  • وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ يا مُوسى‏ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزيزُ الْحَكيمُ وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‏ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحيم‏ (نمل، 11-6)
    «(ياد كن‏) هنگامى را كه موسى به خانواده‌ی خود گفت: من آتشى به نظرم رسيد، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد، يا شعله‌ی آتشى براى شما می‌آورم، باشد كه خود را گرم كنيد. چون نزد آن آمد، آوا رسيد كه: خجسته (و مبارك گرديد) آن‌که در كنار اين آتش و آن‌كه پيرامون آن است و منزّه است خدا، پروردگار جهانيان. اى موسى، اين منم خداى عزيز حكيم؛ و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه می‌جنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمی‌ترسند. ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى- نيكى را جايگزين (آن‏) گردانيده، (بداند) كه من آمرزنده مهربانم‏.»

این آیه نیز به روشنی بیان می‌دارد که موسی (علیه‌السلام) برای گرفتن آتش از خانواده‌اش دور شد و به آن سمت رفت و نمی‌دانست که چه اتفاقی در انتظار اوست و نمی‌دانست که پیامبر هست. وقتی به آنجا رسید، ندای الهی او را مورد خطاب قرار داد و او را از مقام پیامبری‌اش آگاه نمود. روایت زیر در توضیح داستان موسی (علیه‌السلام) قابل دقت است:

  • فرُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ: كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلَامُ خَرَجَ لِيَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَيْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِيٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِيِّهِ مُوسَى فِي لَيْلَةٍ وَ كَذَا يَفْعَلُ اللَّهُ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِيَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يُصْلِحُ‏ اللَّهُ‏ أَمْرَهُ‏ فِي‏ لَيْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ اللَّهُ أَمْرَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ الْغَيْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُورِ. (بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج ‏13، ص 42)
    «امام صادق (علیه‌السلام) به برخی از یارانش فرمود: به چیزی که امید نداری، نسبت به چیزی که امید داری، امیدوارتر باش. موسی بن عمران (علیه‌السلام) رفت تا برای خانواده‌اش (وسیله) گرمایی بیاورد. نزد خانواده‌اش بازگشت و فرستاده و پیامبر بود. خداوند تبارک وتعالی کار بنده‌اش و پیامبرش موسی را در یک شب آماده کرد. همچنین خداوند با قائم -دوازدهمین امام- این‌گونه می‌کند و کارش را در یک شب آماده می‌کند، همان‌طور که کار موسی (علیه‌السلام) را اصلاح کرد و او را از سرگردانی و غیبت بیرون آورد و به نور گشایش و ظهور برد.»

عدم آگاهی حضرت محمد (ص) نسبت به ایمان و کتاب و رسالتشان قبل از بعثت

  • وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏ (شوری، 52)
    «و همين‌گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمی‌دانستی كتاب چيست و نه ايمان (كدام است؟) ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راهنمایی و هدایت می‌نماییم و به‌راستی‌که تو به خوبى به راه راست هدايت می‌کنی.»
  • عنه: عن محمد بن يحيى، عن عمران بن موسى، عن موسى بن جعفر، عن علي بن أسباط، عن محمد بن الفضيل، عن أبي حمزة، قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن العلم، هو شي‏ء يتعلمه العالم من أفواه الرجال، أم في الكتاب عندكم تقرءونه فتعلمون منه؟ قال: “الأمر أعظم من ذلك و أوجب، أما سمعت قول الله عز و جل: وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ”ثم قال: أي شي‏ء يقول أصحابك في هذه الآية؟ أ يقرون أنه كان في حال ما يدري ما الكتاب و لا الإيمان؟ فقلت: لا أدري -جعلت فداك- ما يقولون. فقال: بلى، قد كان في حال لا يدري ما الكتاب و لا الإيمان حتى بعث الله عز و جل الروح التي ذكر في الكتاب، فلما أوحاها إليه علم بها العلم و الفهم و هي الروح التي يعطيها الله عز و جل من شاء، فإذا أعطاها عبدا علمه الفهم (البرهان في تفسير القرآن، ج ‏4، ص 837)
    «ابوحمزه می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) در مورد علم پرسیدم که آیا چیزی است که عالم از دهان افراد می‌آموزد یا در کتاب است که آن را می‌خوانید و آن را می‌آموزید؟ فرمود: “مسئله بزرگ‌تر و واجب‌تر از این است. آیا سخن خداوند عزوجل را نشنیدی؟ و همين‌گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمى‏دانستى كتاب چيست و نه ايمان (كدام است؟)” بعد فرمود: همراهانت در مورد این آیه چه می‌گویند؟ آیا این آیه را نخواندند که ایشان (حضرت محمد ص) در حالتی بود که نمی‌دانست که کتاب و ایمان چیست؟ عرض کردم: فدایتان شوم، نمی‌دانم چه می‌گویند. فرمود: بله ایشان در حالتی بود که نمی‌دانست که کتاب و ایمان چیست تا زمانی که خداوند عزوجل روحی را مبعوث نمود که در کتاب ذکر شده است. زمانی که به ایشان وحی نمود، علم و فهم را دانست؛ و این روحی است که خداوند عزوجل به هر فردی بخواهد، می‌دهد. زمانی که آن را به بنده‌ای اعطا نمود، به او فهم می‌آموزد.»

این آیه به صراحت بیان می‌کند که محمد رسول الله (ص) قبل از بعثت خویش از کتاب و ایمان آگاهی نداشت و به تبع آن، از رسول بودن خویش نیز آگاهی نداشته است. در قسمت‌های بعد بقیه آیات و روایات را بررسی می‌کنیم و به این نتیجه می‌رسیم که اشکالی ندارد که فرستادگان و حجت‌های خداوند قبل از مبعوث شدنشان نسبت به رسالت خود آگاهی نداشته باشند.

در قسمت‌های قبل آیاتی از قرآن را آوردیم و بیان نمودیم که جهل وصی و حجت خداوند نسبت به وصی بودنش از آغاز و علم نداشتن نسبت به آن، هیچ استبعاد و مشکلی ندارد و باعث نمی‌شود که در این صورت از حجت بودن ساقط شود؛ چون این فرد خودش را با قانون معرفت حجت‌های الهی ثابت کرده است و معصوم و حجت خداوند است و ان شاء الله در ادامه دلایل دیگر در این مورد را بیان می‌کنیم.

احادیثی وجود دارد که بیان می‌کند که اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در هر شب جمعه علمشان زیاد می‌شود؛ یعنی مطلبی را نمی‌دانند و بعد از آن، آگاهی پیدا می‌کنند. البته نباید جسم مادی و مُلکی امام را با روح و حقیقت ملکوتی ایشان اشتباه بگیریم. چون اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در این عالم مادی هستند، لذا با قوانین این عالم پیش می‌روند. در نتیجه هیچ استبعادی ندارد که حجت خدا قبل از مبعوث شدنش از حجت بودن خود آگاهی نداشته باشد. برای نمونه به حدیث زیر توجه نمایید:

  • حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ الْقُمِّيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي يَحْيَى الصَّنْعَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لِي: ” يَا أَبَا يَحْيَى إِنَّ لَنَا فِي لَيَالِي الْجُمُعَةِ لَشَأْناً مِنَ الشَّأْنِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الشَّأْنُ قَالَ يُؤْذَنُ لِأَرْوَاحِ الْأَنْبِيَاءِ الْمَوْتَى ع وَ أَرْوَاحِ الْأَوْصِيَاءِ الْمَوْتَى وَ رُوحِ الْوَصِيِّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ يُعْرَجُ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى تُوَافِيَ عَرْشَ رَبِّهَا فَتَطُوفُ بِهِ أُسْبُوعاً وَ تُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ قَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تُرَدُّ إِلَى الْأَبْدَانِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا فَتُصْبِحُ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَوْصِيَاءُ قَدْ مُلِئُوا سُرُوراً وَ يُصْبِحُ الْوَصِيُّ الَّذِي بَيْنَ ظَهْرَانَيْكُمْ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِ مِثْلُ جَمِّ الْغَفِيرِ. (الكافي (ط – الإسلامية)، ج ‏1، ص 253)
    «ابا يحيى صنعانى گويد: امام صادق علیه‌السلام به من فرمود: “اى ابا يحيى براى ما در شب‌های جمعه شأن بزرگى است. عرض كردم: فدایتان شوم، آن شأن چيست؟ فرمود: به ارواح پيامبران و اوصياء درگذشته و روح وصی‌ای كه در ميان شماست (امام زمان شما) اجازه داده می‌شود كه به آسمان بالا روند تا به عرش پروردگارشان برسند، در آنجا هفت دور طواف كنند و نزد هر ركنى از اركان عرش دو ركعت نماز گزارند، پس به كالبدهاى پيشين خود برگردند، چون صبح شود پيامبران و اوصياء از شادى سرشار باشند و آن وصي‌اى كه در ميان شماست مقدار زيادى به علمش افزوده شده باشد.»

آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که نسیان و فراموشی را به پیامبران نسبت می‌‌دهد و این با عصمت آنان منافاتی ندارد. به این خاطر که عصمت آن است که حجت خدا مردم را از حق بیرون نمی‌برد و وارد باطل نمی‌کند. برای نمونه یک آیه را در زیر می‌آوریم. ولی برای مطالعه و توضیح بیشتر به کتاب سفر موسی (علیه‌السلام) به مجمع البحرینو نیز کتاب شریف عقاید الاسلاممراجعه نمایید.

  • قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبا (کهف، 63)
    «گفت: ديدى؟ وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم، من ماهى را فراموش كردم و جز شيطان، (كسى‏) آن را از ياد من نبرد تا به يادش باشم و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت.»
  • قالَ لا تُؤاخِذْني‏ بِما نَسيتُ وَ لا تُرْهِقْني‏ مِنْ أَمْري عُسْرا (کهف، 73)
    «(موسى‏) گفت: به سبب آنچه فراموش كردم، مرا مؤاخذه مكن و در كارم بر من سخت مگير»

دلیل عقلی و فلسفی علم نداشتن حجت خدا پیش از بعثت و شروع رسالتش (باب الزام)

حجت خدا انسان است و در عالم مُلک از قاعده حرکت جوهری مستثنی نیست و حرکت جوهری تطور و تکامل لحظه به لحظه است و جوهره وجود انسان علم و معرفت است و انسان در این طبیعت هرلحظه چیزی می‌فهمد و به او علم و آگاهی اضافه می‌شود. ولی انسان‌های عادی علم دنیوی می‌آموزند؛ اما حجت خدا علم الهی می‌آموزد.
درنتیجه علم نداشتن حجت خدا پیش از بعثت و شروع رسالتش نه تنها اشکالی ندارد و ایرادی را متوجه حجیت و حقانیت او نمی‌سازد بلکه اگر چنانچه غیر از این باشد احتیاج به دلیل دارد.

همچنین ببینید

تاثیر دعا

تاثیر دعا

اهمیت و تأثیر منحصربه‌فرد دعا در پیشبرد اهداف دعوت سید احمدالحسن به قلم: سماء مرتضوی …

یک نظر

  1. احسنتم انصار الله
    برای جواب معاندین فقط این ایه کافیه
    وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْری مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّکَ لَتَهْدی إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم‏
    «و همين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم. تو نمى‏ دانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن هدایت مى ‏نماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مى ‏كنى» (شوری ۵۲)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *