خانه > پاسخ شبهات > اشخاص > پاسخ به شبهات شیخ علی کورانی ،قسمت ششم

پاسخ به شبهات شیخ علی کورانی ،قسمت ششم

قسمت قبل…

امام علی (ع) در خطبۀ 38 نهج‌البلاغه در تعریف شبهه فرمودند: «وَ اِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لاِنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ. فَاَمّا اَوْلِیاءُ اللّهِ فَضِیاؤُهُمْ فیهَا الْیَقینُ، وَ دَلیلُهُمْ سَمْتُ الْهُدى. وَ اَمّا اَعْداءُ اللّهِ فَدُعاؤُهُمْ فیهَا الضَّلالُ، وَ دَلیلُهُمُ الْعَمى. فَما یَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَلا یُعْطَى الْبَقاءَ مَنْ اَحَبَّهُ» «شبهه‏ را براى اين شبهه‏ ناميدند كه به حق شباهت دارد. اما نور هدايت‌كنندۀ اولیای خدا در شبهات، يقين است و راهنماى آنان، مسير هدايت الهى است. ولی دشمنان خدا، دعوت‌كننده‏شان در شبهات، گمراهى است و راهنماى آنان كورى است. آن‌كس كه از مرگ بترسد نجات نمى‏يابد و آن‌كس كه زنده‌ماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.»

پرسش 9:

معجزه به‌عنوان تنها دلیل شناخت حجت خدا.

شیخ كورانی معتقد است تنها دلیلی كه می‌توانیم با آن، حجت خدا را بشناسیم معجزه است. او در صفحۀ 38 می‌نویسد: «پس هرکس ادعا كند سفیر امام‌(ع) است یا از طرف ایشان (ع) تکلیف دارد ـ‌حتی به‌اندازۀ تبلیغ یک كلمه‌ـ از او معجزه‌ای درخواست می‌كنیم تا راستی‌اش را ثابت كند؛ وگرنه كذاب یا دیوانه‌ای است که سخنش هیچ ارزشی ندارد.»

و در همان صفحه می‌نویسد: «ما از دجال بصره معجزه خواستیم و او ناتوان بود. سپس به ما وعدۀ معجزه داد و عقب‌نشینی كرد؛ و به‌این‌ترتیب ما دانستیم كه او از دجال‌های كذاب دروغ‌گوست.»

شیخ كورانی معتقد است تنها دلیلی كه می‌توانیم با آن، حجت خدا را بشناسیم معجزه است. او می‌نویسد: «پس هرکس ادعا كند سفیر امام‌(ع) است یا از طرف ایشان (ع) تکلیف دارد ـ‌حتی به‌اندازۀ تبلیغ یک كلمه‌ـ از او معجزه‌ای درخواست می‌كنیم تا راستی‌اش را ثابت كند؛وگرنه كذاب یادیوانه‌ای...» سایت وارثین ملکوت-دعوت سید احمدالحسن یمانی ع

پاسخ:

  1. او گمان می‌كند ما از هرکسی كه تکلیفی بر عهده‌اش نهاده شده باشد ـ‌حتی به‌اندازۀ تبلیغ یک کلمه‌ـ معجزه‌ای درخواست می‌كنیم و در غیر این صورت او كذابی است دروغ‌گو. در اینجا او با به‌کار‌بردن عبارت «درخواست می‌کنیم» تنها از طرف خودش سخن نمی‌گوید؛ بلكه از طرف عموم شیعیان سخن می‌گوید؛ در نتیجه از یک اعتقاد شیعی سخن به میان آورده است.

می‌گویم: این سخن شیخ كورانی است كه ارزشی ندارد. شیخ مفید دو نامه از امام مهدی‌(ع) نقل كرده كه در آن ده‌ها بلكه صدها كلمه وجود دارد؛ ولی هیچ‌کس برای تصدیق سخنش از او معجزه‌ای نخواسته است. سید بن طاووس نیز دعایی از امام‌(ع) نقل كرده است؛ ولی هیچ‌کس او را به دلیل تأیید‌نشدن توسط معجزه، تكذیب یا متهم به جنون نكرده است.

پس سخن شیخ كورانی گزافه‌ای بیش نیست. او عقاید نادرستی میان مردم رواج می‌دهد و مصیبت اینجاست كه وی این عقیده را به شیعه نسبت می‌دهد، بدون آنكه كسی او را بازخواست کند و از او دلیل بخواهد یا بگوید تو این حرف را از كجا آورده‌ای؟

  1. دلیلی كه حجت‌های خداوند با آن شناخته می‌شوند «نص» (متن الهی) است. این همان نکته‌ای است كه اهل‌بیت‌(ع) و به پیروی از آنان، علمای عمل‌گرای شیعه بیان داشته‌اند و حتی نکته‌ای شناخته‌شده در میان شیعیان بوده و شاخصی است که آن‌ها را از دیگران جدا ساخته است.

هرکس معتقد باشد که این دلیل باید معجزه باشد، در حقیقت نادان است، حتی اگر از مدعیان بوده باشد. چرا بنده چنین می‌گویم؟

بنده چنین می‌گویم؛ چون قانونی كه حجت‌های خدا با آن شناخته می‌شوند ناگزیر باید دارای ویژگی بسیار مهمی باشد؛ اینكه این قانون تغییر نکند و نیز «تخلف‌ناپذیر» (همواره حاضر) باشد؛ یعنی این قانون باید همیشه برای همۀ حجت‌های الهی ثابت باشد ـ‌که به‌معنای تغییرناپذیر‌بودن است‌ـ و همین‌طور برای هرکسی که خواهانش باشد در دسترس باشد که به‌معنای تخلف‌ناپذیر‌بودن است.

همین‌که بدانیم معجزه، می‌تواند تخلف‌پذیر باشد (همواره در دسترس نیست) برایمان کفایت خواهد کرد که معجزه، قسمتی از قانون شناخت حجت نیست. در قرآن آمده است: (وَ أَقْسَمُوا بِاللهِ‏ جَهْدَ أَیمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آیةٌ لَیؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَاللهِ وَ ما یشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذا جاءَتْ لایؤْمِنُونَ) (انعام، آیۀ 109) (و با سخت‏ترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند كه اگر نشانه‏اى براى آنان بیاید حتماً به آن ایمان می‌آورند. بگو: «نشانه‌ها تنها نزد خداست» و شما چه مى‏دانید كه اگر [معجزه هم‌] بیاید باز ایمان نمى‏آورند).

  1. می‌پرسم: وقتی شیخ کورانی معجزه درخواست می‌کند و می‌گوید او نمی‌تواند به غیر روش معجزه، حجت را بشناسد، پس چگونه ادعا می‌کند عالِم است و کلام و احادیث آل محمد‌(ع) را می‌شناسد؟ وقتی او از احادیث اهل‌بیت سودی نمی‌برد، پس باید از این ادعا که عالم به احادیث است دست بردارد؛ این از یک جهت.

از سوی دیگر اگر معجزه، راه شناخت حجت باشد، پس چرا آن‌ها اهل سنت را به دلیل ایمان‌نداشتن به امام مهدی‌(ع) سرزنش می‌کنند؟ اینان ـ‌طبق آنچه کورانی ترویج می‌کند‌ـ معجزه‌ای مشاهده نکرده‌اند؛ پس چگونه ایمان بیاورند؟! حتی خودِ کورانی نیز معجزه‌ای از امام مهدی‌(ع) مشاهده نکرده است؛ پس به او ایمان ندارد.

  1. این گفتۀ کورانی که از سید احمدالحسن‌(ع) معجزه‌ای درخواست کرده و او ناتوان بوده، دروغی است مفتضح. آنچه اتفاق افتاد این بود که او در شبکۀ ایرانی «الکوثر» برنامه‌ای داشت و برخی از انصار با او تماس می‌گرفتند تا با او بحث و مناقشه کنند. او در حال اجرای برنامۀ زنده بود ـ‌یعنی به آن صورت که می‌گویند به‌طور رسمی درخواست معجزه نکرد و مثلاً نوشته‌ای با مهر مرجعی که خودش از او تقلید می‌کند ارائه نداد.

    بله، او خود مقلدی است بینوا، نه بیشتر‌ـ او سخنی با این معنا بر زبان راند: اگر سید احمدالحسن بر حق است باید مانع از حضور من در شبکۀ الکوثر شود. وی همچنین گفت: شارون ـ‌که در آن زمان نخست‌وزیر اسرائیل بود‌ـ باید هلاک شود. بعد از این قسمت از این برنامۀ زنده، کورانی، دیگر در شبکۀ الکوثر حضور نیافت و شارون نیز به کما رفت که چند سالی طول کشید و سپس هلاک شد. کورانی همۀ این‌ها را ناتوانی می‌نامد!

برادران انصار در همین خصوص در پالتاک با کورانی رویارو شدند؛ درحالی‌که او از ارائۀ یک توجیه معقول و منطقی برای عقب‌نشینی و فرار خود پس از محقق‌شدن آنچه در برنامۀ ماهواره‌ای درخواست کرده بود ناتوان بود. مستندات به‌صورت ضبط‌شده موجود است و در سایت ما قرار دارد و برنامه‌ای که کورانی این دو موضوع را درخواست کرده بود نیز به‌صورت ضبط‌شده در سایت در دسترس است.

من از برادران درخواست می‌کنم به آرشیو شبکۀ الکوثر مراجعه کنند تا صحت گفته‌ام را بررسی کنند و این دروغ شیخ کورانی را که در کتاب خود در صفحۀ 38 گفته است متوجه شوند؛ اینکه وی با یکی از انصار ملاقات کرده و به او گفته است: «به او گفتم: آیا امام تو معجزاتی هم دارد؟ گفت: آری؛ او معجزات همۀ انبیا و اوصیا‌‌(ع) را دارد. کدامش را می‌خواهی؟ گفتم: می‌خواهم این شارون سرکش که مسلمانان را می‌کشد کشته شود و احمد به ما بگوید او چه زمانی و چگونه کشته می‌شود. او ایستاد و به اتاقی رفت و با امام خود به‌صورت تلفنی صحبت کرد و بازگشت و گفت: فردا پاسخت را می‌دهیم. فردای آن روز با دوستش آمد و هر دو گفتند: پاسخ داد كه امام مهدی‌(ع) اجازه نمی‌فرماید.»

 

ادامه دارد…

همچنین ببینید

173 – تفسیرِ صلابت، «زینب»

شکوه حماسه در سراپردۀ حیرت به قلم: ستایش حکمت «مخاطبم» هرکه می‌خواهی باش؛ دستت را …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده + یک =