به قلم: نوردخت مهدوی
مقدمه
بر منابر رفته و میگویند: امامی که شما منتظرش هستید چنین خواهد بود:
سایه ندارد، از رحم مادر متولد نمیشود و از ران راستش متولد میشود، بول و غائط نمیکند، گوشت بدنش را درندگان نمیخورند، جای پایش روی سنگ میماند و روی خاک نرم نمیماند، به همۀ زبانها مسلط است، همۀ غیب را میداند، بر روی آب راه میرود، دچار سهو و نسیان نمیشود، صورتش مشعشع از نور است (نور مطلق است)، روزیاش همیشگی از آسمان میآید و نیازی ندارد به کار کردن در این عالم، بیمار نمیشود، آتش نمیگیرد، با بشقاب پرنده میآید، از زمانی که متولد میشود همهچیز را میداند و سواد خواندن و نوشتن دارد و نیازی به تعلیم علوم اکتسابی در این عالم علل و اسباب ندارد. راه میرود و پشتسرش معجزهها روان میشوند (گویی سیرک است و معصوم هم ملعبۀ دستانشان که بنشینند و معجزۀ درخواستی ببینند و بگویند یکی دیگر هم نشانمان بده تا ببینیم تو واقعاً از جانب خدایی) و … و … و … .
نکتۀ حائز اهمیت اینکه این خصوصیات را ویژگیهای دائمی و همیشگیِ همراهِ معصوم میپندارند و میگویند امامتان اینگونه شناخته میشود؛ یعنی نوعی معجزۀ دائمی؛ معصوم میآید و این موارد برایش عیان و آشکاراست!!!
اینها را میگویند و با فریبکاری مردم را بهسمت شخصیتی تخیلی میکشانند. تصورشان بهحدی اغراقگونه است که دست همۀ کارگردانهای فیلمهای هندی را از پشت بستهاند و معصوم را بازیگر ژانرهایی ورای ژانرهای معمایی و اکشن میبینند. حالِ من با نوشتن این جملات، شبیه حالِ «مهران مدیری» کارگردان و بازیگر طناز کشورمان است که در فیلمهایش هر زمان به مسئلۀ عجیبغریبی برمیخورد، دوربین را نشانه میرفت و برای لحظاتی به آن زل میزد تا شاید کمی از عمق فاجعه را بکاهد.
این شخصیت تخیلی با این اوصاف را نه قرآن توصیف کرده و نه روایات متواتر آلمحمد (ص)… و اینگونه بر گردۀ مردم سوار میشوند تا هر فرستادهای را که آمد بهراحتی تکذیبش کنند، آوارهاش کنند، به صلیبش کشند، با اسب بر سینهاش بتازند، با زهر مسمومش کنند و خود بر اریکۀ قدرت بنشینند و سرمست بادۀ سلطنتی موقتی به ریش من و شما بخندند!
در این مجال مختصر سعی داریم به این مسائل بپردازیم که:
آیا حقیقتاً معصوم سایه ندارد؟ آیا از او فضولاتی که از سایر مردم خارج میشود، خارج نمیشود؟ آیا گوشت بدنش را درندگان نمیخورند؟! آیا باید همۀ زبانها را بداند؟! … اصلاً این عقاید از کجا سر در آوردهاند؟ آیا این خصوصیات ما را به شناخت امام میرساند؟ یعنی اگر روزی امام مهدی علیهالسلام بیاید باید دنبالش راه بیفتیم ببینیم آیا ایشان اجابت مزاج میکند تا او را بشناسیم؟؟ (خدایا به تو پناه میبریم) آیا در قرآن به این موارد اشاره شده که امروز بر منابر میشنویم؟ یا ماجرا به شرح دیگری است و دکاندستگاه عدهای است که میدانند، اما هدفی ندارند جز کشتن معصوم در هر زمانی!!
منشأ چنین عقایدی کجاست؟
این خصوصیات را غلات (غالیان)[1] بر زبان جاری ساخته و تا به امروز نزد برخی شیعیان دهانبهدهان میچرخد؛ شاهدمثالش را در دعوت سید احمدالحسن، وصی و فرستاده امام مهدی (ع) بهوضوح شنیدهام که میگویند:
بیایید جمع شویم و احمدالحسن را در قفس شیرها بیندازیم و ببینیم اگر شیرها گوشت بدنش را نخوردند و رهایش کردند، پس او معصوم است؛ یعنی شیر و حیوانات درندۀ باغوحش شدهاند مرجع امامشناسی!! و زمانی که معصوم را در قفسش انداختند شیر با خودش فکر کند آیا گازش بگیرد یا رهایش کند، از گوشتش بخورد یا برایش زانو بزند؟ یا به چشمانش نگاهی معصومانه بیندازد و با لبخندی از او گذر کند و زیرچشمی به همه حالی کند او امامتان است، من که رهایش کردم، باوجود اینکه گرسنهام از گوشتش هم نمیخورم، پس دورش جمع شوید و تسلیم اوامرش باشید!! یعنی خداوند به ما رکب زده و در صورتی که شیر موجود بوده برای شناخت امام، ما را به قانون ثابتی برای شناخت حجتهایش در قرآن سوق داده!! (که البته درصدد بیانش در اینجا نیستم).
ظاهراً این افراد از یاد بردهاند اسبها که از نوع حیوانات اهلیاند، سینۀ حسین (ع) را لگدکوب کردند! گویی خود را به فراموشی زدهاند که نوع بشر انگشت مبارکش را بهخاطر انگشتری قطع کرد و دهها تیر پرتاب جسم بیجانش، گویی نوحههای خود را از یاد بردهاند در جسم پارهپارۀ علی اکبرش، در چاکچاک شدن گلوی علی اصغرش و شکسته شدن فرق سر عباسش!! روضه نمیخوانم، از درد سخن میگویم… دردی که بر جان نشسته تا صبح قیامت از غم حسین (ع) و عقیدۀ فاسدی که ردای امامت و خلافت را از تنش به در میکند.
اهل غلو میگویند:
به عنوان مثال آمده است: (ما خاندان اوصیا در شکمها باردار نمیشویم و در سینهها باردار میشویم و از رحم بیرون نمیآییم و از ران راست مادرمان بیرون میآییم). با توجه به کاری که این بیخِردان انجام میدهند، لازم است که به این متن کلمه به کلمه اعتقاد داشته باشند؛ با وجود اینکه روایات و دعاهایی از اهلبیت (ع) وارد شده است که بطلان این ادعا را ثابت میکند. مثال: «أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الاصلاب الشَّامِخَ ِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لم تُنَجِّسکَ الْجَاهِلِیَّة ُ بِانجاسهَا» «شهادت میدهم که تو نوری در صُلبهای پر آوازه و رحمهای پاک بودی و جاهلیت تو را با نجاستهایش نجس و آلوده نکرده است.»[2] معصوم در سینهها باردار میشوند و از ران راست مادر خارج میشود!!! هرطور به آن نگاه میکنم نمیتوانم یک زن را آن هم مادر معصوم را اینگونه تصور کنم!! ظاهراً پدیدۀ زایمان را هم این بیخردان نفهمیدهاند. این دیگر چه عقیدۀ زشت و نفرتانگیزی است!
عقاید غلوآمیزی که در نوع خود شاهکارند
شاهکارند؛ چون وقتی به عمق ماجرا میاندیشی میبینی آنها امام را بهگونهای تصور میکنند که گویی در جهان علل و اسباب همیشه کارش بهشکلی پیش میرود که دهانها برایش از تعجب وا میماند؛ تاجاییکه هرکه او را ببیند جلو رفته دست بیعت دراز میکند و تسلیمش میشود. من نمیدانم اگر اینگونه است پس چرا هر نبی، امام و وصیای که آمد، رنجی جانکاه تحمل کرد از جماعت جاهلی که بهزعم گفتههای اینان، همۀ این موارد را برای معصوم دیدند و با او به بدترین شکل ممکن مواجه شدند تاجاییکه در طائف، فرزندانشان را بهسمت پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) میفرستادند تا صورتش را با پرتاب سنگهای ریز و درشت غرق در خون کنند!! تاجاییکه عیسی (ع) فقط 12 نفر حواری داشت که یکیاش هم توزرد از آب درآمد؛ تاجاییکه حسین (ع) فقط هفتاد و دو تن یار داشت و با فجیعترین شیوه او را کشتند؛ تاجاییکه یحیی (ع) را سر بریدند؛ و تا آنجا که بنیاسرائیل قوم پیامبرکش معرفی شدند. کجای کارید!! این مصیبتها یکی و دو تا نیست که برایتان بازگو کنم. صفحۀ فرستادگان الهی پیش روی ما باز است، بخوانیم و تفکر کنیم شاید از مهلکۀ افکار مسموم خود را رهاندیم و با معصوم زمان خود بهدرستی همراه شدیم.
حال، اگر شمایی که این سطور را میخوانی جزو افرادی هستی که به چنین عقایدی پایبندی، برای دقایقی به سؤالاتی که میپرسم فکر کن:
اگر حضرت محمد (ص) به همۀ زبانها مسلط بود، چرا خود، قرآن را به زبانهای مختلف دنیا ترجمه نکرد؟! اصلاً چرا آن نامههای کوتاه به حکام کشورها را به زبان خودِ آن حکام ننوشت تا گواهی باشد بر رسالت و پیامبریاش؟؟ [3]
اگر امام حسین (ع) چنین صفاتی را داشت، چرا اسبها بر پیکر بیجانش متوقف نشدند، بلکه با حضور سوارکارانی از جنس بشر سینهاش را شکافتند؟
اگر امام صادق (ع) همۀ زبانها را میدانست، چرا با وجود خیل عظیم شاگردان فارسیزبانش آیات قرآن را به فارسی ترجمه نکرد؟! [4]
اصلاً در قرآن تفکر کردهاید؟ یا فقط آن را خواندهاید تا بگویید خب امسال هم چند دور قرآن را ختم کردم و به خیال خود اجر و ثواب چندبرابری هم نزد خدا داری!!
اگر حضرت موسی (ع) سایه نداشت و این صفت از صفات همیشگی همراهش بود، شما را به خدا دیگر چه نیازی به معجزۀ عصا و تبدیلش به مار داشت؟ [5]
اصلاً چرا موسی (ع) از خدا طلب کرد برادرش هارون کنارش باشد و با او بهسمت فرعون برود؟! [6]
(وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِی* اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي* وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي) [7]
یا اگر عیسی (ع) چنین صفات معجزهگونی را دارا بود، پس چرا در پیاش بودند که به صلیبش کشند؟!
اگر جای پای علی (ع) بر سنگ میماند و بر خاک نرم اثری نمیکرد، چه نیازی داشت به جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین؟! و در عوضش به معرفینامۀ رسول خدا برای خویش استدلال کرد جهت اثبات جانشینیاش. آیا برای ایشان شایسته نبود به چنین ویژگیهای بهزعم آنان همیشگی و غیر قابل منفک از حجج استناد کند؟
اندکی برایت میگویم و تو را رها میکنم در دریای عظیم علم سید احمدالحسن [8] تا بخوانی و بدانی آیا معصوم در هر زمانی با این موارد شناخته میشود؟ بخوان و نگذار فرصتِ دانستن را از تو بگیرند.
معصومینی که در باغوحش شناخته میشوند!!
مرا دردیست اندر جان که گر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم دانم که مغز استخوان سوزد
پیشتر در همین مقاله برایتان نوشتم مرجع تشخیص و امامشناسی معتقدان به این عقیده، شیر و حیوانات درنده است یعنی اوست که برای ما تعیین میکند شخصی اطاعتش واجب است یا خیر؟! عقیدۀ عجیبغریبی که در فسادش همین بس که ردای خلافت و امامت را از تن حسین بن علی (ع) خارج میکند؛ حسینی که قتیل العبرات است، ذبیح الله است، قربانی عرش خداست، فدایی قضیۀ امام مهدی (ع) است؛ همو که نام طاهر و مبارکش در وصیت شب وفات پیامبر اکرم، بهعنوان وصیای از اوصیایش میدرخشد.
چگونه بر این باورید؟ و چگونه بر آن پافشاری میکنید؟ اگر درندگان از جسد و گوشت خلیفۀ خدا نمیخورند پس چرا حسین (ع)، خود میگوید:
«گویا گرگهای حریص دشتهای نواویس و کربلا را میبینم که بندبند جسمم را از هم گسسته، شکمبههای تهی و مشكهای خالی خود را از آن انباشته کنند. از آنچه با قلم تقدیر الهی رقم خورده، گریزی نیست.»[9]
باید بدانید این عقیدۀ فاسد شما «محلی از اعراب ندارد»؛ چراکه زینب کبری (س)، آن بانوی مصیبتدیده میگوید:
«این دستها به خون ما آلوده است و این دهانها برای خوردن گوشت ما به آب افتاده است و درندگان بیابان سهم خود را از آن بدنهای پاک و پاکیزه میبرند.»
آیا چنین نشد؟؟ مگر اسبها سینۀ مبارکش را لگدکوب نکردند؟ با اینکه اسب حیوانی اهلی است!! چگونه امروز بر این عقیدۀ فاسد بهعنوان صفتی همیشگی برای معصوم پافشاری میکنید، در صورتی که بر منابر رفته و لعن میکنید کسانی که با اسب بر سینۀ حسین تاختند؟ فرق شما با آن جماعت رذل که با همین عقاید منحرف خواستند بگویند اسب هم بر سینهاش تازاندیم، پس خدای حسین که ادعای خلافت الهی دارد کجاست که نجاتش دهد از این مصیبت؟ پس او حقی در خلافت الهی ندارد و جزو خلفای خدا نیست که اگر اینگونه بود، اینچنین مصیبتها بر حسین سرازیر نمیشد و خداوند حرمتش را نگه میداشت! نه عزیز من، نه! نمیشود که بگویی حسینی هستم و به پیادهروی اربعین میروم و برای اندوه جانکاهش، همچون مادرمردهای گریه میکنم و بر این عقیده هم پایبندم که درندگان از گوشت خلیفۀ خدا نمیخورند. آنچه بر حسین (ع) گذشت آشکارا بطلان عقیدۀ فاسد شما را هویدا میکند.
وای بر عقاید منحرفی که عرق شرم بر جبین آدمی پدیدار میکند. کاش سکوت میکردید و در سکوت خود میمردید؛ چراکه شما و تفکر فاسدتان درگاهی گشوده برای کشتن معصوم در هر زمانی هستید.
زمین مردم کشتزار است و پای امام تراکتور!
یکی دیگر از عقاید فاسد و غلوآمیز دربارۀ ویژگیهای همیشگی معصوم این است که میگویند: جای پای معصوم بر سنگ باقی میماند ولی بر خاک نرم اثری ندارد.
با خیال من بیایید تا تصور کنیم چگونگی رخداد این عقیده را:
معصوم بر سنگفرشهای خیابانها و مکانهای عمومی و مساجد و خانههای مردم راه میرود و با توجه به این عقیدۀ غلط، جای پاهایش که قرار است باقی بماند بر زمین سخت، همهچیز را تخریب میکند و افراد باید بعد از گذر معصوم از این مکانها، همه را تعمیر کنند و امام معصوم هم هزینه بپردازد؛ هی آنان بسازند و هی معصوم گذر کند و تخریب کند و این چرخه هر روز در محل زندگی معصوم اتفاق بیفتد!! گویی زمین مردم کشتزار است و پای امام هم تراکتور!! با این توصیف خوشبهحال مردمی که مزرعه دارند و امام داخل در مزارع آنها میشود و تراکتوروار زمینشان را شخم میزند و نیازشان را برای یکی از ادوات کشاورزی یعنی تراکتور برطرف میکند و آنها هم لابد پشتسرش راه میروند و بذر میپاشند در زمینشان و مزرعهشان هم گلستان میشود!! شما را به خدا خندهتان نمیگیرد؟! تاجاییکه عقیدۀ آنان بر این است که چنین صفتی باید همیشه همراه او باشد حتی قبل از اینکه بهسمت مردم برانگیخته شود. راستی، فراموش کردم بگویم از دید این افراد نهتنها پای معصوم که کفش او هم باید این خصوصیت را دارا باشد، البته اگر نگوییم همۀ کفشهای او!! آخر معصوم که همهجا نمیتواند پابرهنه راه برود.
جسمی بدون سایه
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا)[10] (بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مى شود كه خداى شما خدايى يگانه است، پس هركس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچكس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد).
بگو من هم بشری مثل شما هستم؛ یعنی خصوصیات بشر را دارا هستم و یکی از خصوصیات جسم بشری وجود سایه است.
حال، اگر امام سایه نداشته باشد لباسهایش را چه کنیم؟ لباسهایش هم نباید سایه داشته باشند؟ لباسهای مهمانیاش چطور؟ لباسهایی که با آنها در گفتوگوهای رسمی ظاهر میشود؛ مثل کتوشلوارش؟ باران که میبارد امام برای جلوگیری از خیس شدن چتر بر سر میگیرد، چترش هم نباید سایه داشته باشد؟ راستی عمامهاش چطور؟ البته اگر عمامه داشته باشد. در آخر امام با لباس و عمامه در بین مردم راه میرود و اینها هم که سایه دارند. اینطور هم نیست که امام فقط با یک لباس در بین مردم حضور یابد، پس این گفتۀ آنها مستلزم این است که نهتنها جسم امام، بلکه عمامه و همۀ لباسهایش نیز نباید سایه داشته باشد!! حتی وقتی لباسها شسته میشوند و زیر نور آفتاب قرار میگیرند هم نباید سایه داشته باشند!! حتی زمانی که امام لباسش را به کسی میبخشد نیز! و این یعنی نهتنها یک معجزه بلکه باید معجزاتی پیدرپی داشته باشیم تا همۀ اینها مرتفع شوند، گویا فیلم سینمایی هندی است و امام هم در سینمای بالیوود!! کمااینکه در سینما و فیلمهای بالیوودی هم آدمها سایه دارند.
اما سایه چیست؟ و چه زمانی تشکیل میشود؟ هرگاه جسم کدری مقابل یک چشمۀ نور قرار گیرد در پشت جسم، فضای تاریکی ایجاد میشود که به آن سایه میگویند.
جسم چیست؟ به کالبد بدنی من و شما در این عالم جسمانی میگویند که دارای جرم و وزن مشخصی است و چگالی دارد.
حال که دانستیم سایه و جسم چیست؟ با توجه به این تعاریف و کلام خداوند متعال در قرآن که معصوم را از جنس بشر میداند، این خصوصیات باید بر هر بشری صدق کند وگرنه قانون و قاعدۀ عالم جسمانی بر او تطبیق پیدا نمیکند.
سخن پایانی
هدف از نوشتن این مقاله، آگاهی دادن به بخشی از جامعه است که خود را اسیر عقاید فاسد و مغالطههایی کرده که آنان را از طریق مستقیم دور میکند. خداوند متعال اهل رکب زدن به بندگانش نیست، صراط مستقیمش راهنمایانی دارد از جنس بشر با خصوصیات بشرگونه؛ و در ساحت عدالتش این نیست که افرادی را دلیل راه قرار دهد که هیچ قرابتی با جنس بشر ندارند که اگر اینگونه بود، خب فرستادگان را از جنس ملائک قرار میداد. اصلاً چه کاری بود که خدا نورچشمیهایش را بفرستد و اینگونه ظالمانه با آنها برخورد کنند؟ چطور میاندیشند کسانی که به خود اجازه میدهند صفات بشرگونه را از فرستادگان الهی بگیرند، جز اینکه در دوری مردم از معصوم بهدنبال جایگاهی برای خود هستند تا بر آنان حکومت کنند و بر گُردۀ مردم سوار شوند و مردم بردۀ آنان شوند و آنها را نهفقط از طریق دنیا چپاول کنند که آخرتشان را هم به یغما ببرند.
عقاید فاسد و منحرفی که در این مجال مختصر به آن پرداخته شد -البته برخی از آنها که پیشنهاد میشود جهت مطالعۀ بیشتر نسبت به این عقاید فاسد؛ همچون (خلیفۀ خدا و دانستن همۀ زبانها) به کتاب عقاید اسلام سید احمدالحسن مراجعه شود- نهتنها دلیلی برای شناخت امام یا معصوم بر زمین نیست، بلکه از دو ثقل گرانبهایی که رسول مکرم اسلام، رحمة للعالمین، حضرت محمد مصطفی (ص) برای امت خویش جهت هدایت برجای گذاشتهاند، هیچ بهرهای ندارند؛ چراکه خداوند متعال در قرآن اشارۀ صریح و واضحی دارد بر اینکه حجتهای خدا، در صفات جسمانی بشری همچون سایر مردماند [11] و در کلام اهلبیت عصمت و طهارت هم چیزی خلاف قرآن مشاهده نمیشود تا آنجاکه علی بن موسی الرضا (ع)، خورشید هشتم میفرمایند:
«امام با روح القدس تأیید شده و بین او و خداوند، ستونی از نور است که ایمان بندگان را در آن میبیند. و هر زمانی که برای راهنمایی به آن نیازمند باشد، از آن آگاه میشود و برایش گسترش داده میشود، در نتیجه میداند؛ و از او گرفته میشود، در نتیجه نمیداند. امام متولد میشود و فرزنددار میشود و سالم میماند و بیمار میشود و میخورد و مینوشد و ادرار و مدفوع میکند و ازدواج میکند و میخوابد و فراموش میکند و سهو و اشتباه میکند و خوشحال میشود و ناراحت میشود و میخندد و گریه میکند و زنده میشود و میمیرد و وارد قبر میشود و زیارت میشود و محشور میشود و ایستاده میشود و بر او عرض میشود و از او پرسش میشود و به او پاداش داده میشود و مورد کِرامت قرار میگیرد و شفاعت میکند؛ و نشانۀ او در دو ویژگی است: در علم و مستجابالدعوه بودن.» [12]
ناگفته نماند سخن در باب دلایل و نشانههای شناخت حجج الهی از قرآن و عترت بسیار است که در این مجال نمیگنجد. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به انتشارات انصار امام مهدی (ع) و کتبی که در این زمینه تألیف شده مراجعه کنید. [13]
ضمن اینکه ما هیچکجا در طول دعوتهای حجج الهی ندیدهایم زمانی که قوم ایشان با آنان مواجه میشدند و میگفتند شما که بشری همچون ما هستید، مثل ما سایه دارید، و … و خصوصیاتی ندارید که شما را از ما متفاوت کند،[14] خلفای خداوند در پاسخ به آنان فرموده باشند: خیر، ما بشری مثل شما نیستیم، ما سایه نداریم، و خصوصیات بشری نداریم، بلکه گفتند: (… إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ…) (ما جز بشری مثل شما نیستیم)؛ یعنی ما هم سایه داریم، وزن مشخصی داریم، مثل شما ازدواج میکنیم، صاحب فرزند میشویم، میخوریم و مینوشیم و در بازارها راه میرویم و مردم ما را میبینند. [15]
(وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرًا * أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا) [16] (و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مى رود. چرا فرشتهاى بهسوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد* يا گنجى بهطرف او افكنده نشده يا باغى ندارد كه از [بار و بر] آن بخورد و ستمكاران گفتند جز مردى افسونشده را دنبال نمىكنيد).
حمد و سپاس تنها از آنِ خداوند، پروردگار جهانیان است.
منابع
1-غالیان یا غُلات (همچنین غُلاة) عنوانی برای گروهها و افراد افراطی در مذهب شیعه. در کتابهای ملل و نحل، غلو بهمعنای عقیدههای افراطی در باب ائمه(ع) و رساندن آنها به حد خدایی یا نبوت آمده است.
2-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، پاورقی، ص357.
3-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، مبحث: خلیفۀ خداوند در زمین و دانستن زبانها، ص 258-269.
4-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، ص365 و 366.
5-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، مبحث خلیفۀ خداوند و دانستن همۀ زبانها، ص 259.
6-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، مبحث خلیفۀ خداوند و دانستن همۀ زبانها، ص 259- 263.
7-طه، 29-32.
8-سید احمدالحسن، عقاید اسلام، مباحث: خلیفۀ خداوند و صفات معجزهآسا؛ خلیفۀ خداوند در زمین و دانستن همۀ زبانها؛ معصوم سایه ندارد؛ جای قدمهای معصوم روی سنگ باقی میماند؛ و درندگان از جسد خلیفۀ خداوند در زمین نمیخورند.
9-اللهوف فی قتلی الطفوف، ابن طاووس، ص 38؛ کشف الغمه فی معرفة الائمه، اربلی، ج 2، ص 239؛ بحار الانوار، مجلسی، ج44 ،ص 366 و 367- و ص 397.
10-کهف، 110.
11-کهف،110؛ ابراهیم، 11.
12-صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج1، ص193.
www.varesin.org
14-(قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَنْ نَأْتِيَكُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) (ابراهیم، 11).
15-ر.ک: سید احمدالحسن، عقاید اسلام، ترجمۀ فارسی، ص 364- 368.
16-فرقان، 7-8.
هفته نامه شماره 183