خانه > برگزیده > بنر > 170 – گزیده‌ای از مقالۀ ادیان جایگزین

170 – گزیده‌ای از مقالۀ ادیان جایگزین

گزیده‌ای از مقالۀ ادیان جایگزین

به ‌قلم: شیخ ناظم عقیلی

منظور من از دین در اینجا فقط ادیان شناخته‌شده نیست، بلکه دین مفهوم وسیعی دارد که شامل جریان‌ها و اندیشه‌های فلسفی، سیاسی و اقتصادی می‌شود که خالی از اصل تقدس، و بینش کیهانِ هستی و حیات و جامعه و اخلاق نیست. هر حزبی که فلسفه یا مفاهیم خاصی را اتخاذ می‌کند، وقتی به دین حمله می‌کند یا نیروها و فعالیت‌های خود را فقط صرف این مسئله می‌کند که انسان را به ضرورت انکار و ترک دین متقاعد کند، در واقع می‌خواهد فکر و ذهن او را پس‌از خالی کردن به‌قدر امکان از دین یا افکار قبلی یا قدیمی، با دین جدیدی پر کند.

ذهن انسان نمی‌تواند خالی بماند و پیروان ادیان جایگزین یا ادیان بشری به‌خوبی به ‌این امر واقف‌اند و ازاین‌رو ابتدا در زشت جلوه دادن دینِ شناخته‌شده با شجاعت اقدام می‌کنند تا بیشترین تعداد ممکن از مردم [آن دین را] ترک کنند و فضای کافی برای اندیشه و آگاهی انسان به وجود بیاید تا به فرایندِ «پر کردن جای خالی» [یا جایگزین کردن ادیان ساختگی] نوبت برسد!

مطلقاً هیچ جریان روشنفکری کاملاً بی‌طرفی وجود ندارد که هدفش رهاییِ کامل بشریت از بردگی و وابستگی باشد، بلکه هرآنچه تاریخ بشر شاهد بوده است فرایند جایگزینی یک بردگی با بردگی دیگر، و یک وابستگی با وابستگی دیگر، و یک [نوع] بت‌پرستی با بت‌پرستی دیگری است که حتی ممکن است از [نوع] قبلی خود خیلی قبیح‌تر باشد!

تصور اینکه دین فقط به‌معنای تشریفات و عبادت یا اعتقاد به خداست، اشتباه فاحشی است و این همان فهمی است که صاحبان (ادیان جایگزین) سعی می‌کنند در اذهان مردم تثبیت کنند تا حقیقت کارِ خود را که آن‌ها را از یک دین بیرون بیاورند تا به دین دیگر یا دین جدید واردشان کنند پنهان کنند!

وقتی می‌بینید یک حزب یا گروهی برای شکستن یک قالب [دین] خاص حمله می‌کند، در واقع می‌خواهد آن را با یک قالب دیگر جایگزین کند و زمانی که به تحریف یک مدل خاص تحریک می‌کند، بدون شک می‌خواهد آن را با مدل دیگری جایگزین کند.

احساس دین[داری] در انسان یک احساس فطری طبیعی است، انسان به هیچ نحوی نمی‌تواند بی‌دین بماند. و هنگامی ‌که دین واقعی الهی طرد یا حذف شود جای آن خالی نمی‌ماند، یا دین کاهنان منحرف که خود را شبیه به انبیا کردند جایگزین آن می‌شود، یا دین دنیوی ساختۀ بشر به‌جای آن می‌نشیند. این واقعیت را برخی از خداناباوران به‌صراحت اعتراف کردند، و برخی دیگر از آنان انکار می‌کنند تا همچنان به بیشترین تعداد ممکن از مردم بخندند و آنان را به صف خود درآورند.

پس ما باید پیش‌از هرچیز، به‌خوبی این حقیقت را که تقریباً به بدیهیات می‌رسد درک کنیم و آن این است که انسان ذاتاً دین‌دار است و اگر دین واقعی که عطش روحی او را سیراب کند نیابد، برای رفع این عطش به‌سمت هر فکر یا اصولی که به او تحمیل یا ارائه می‌کنند شتاب می‌گیرد، پس آگاهانه یا ناآگاهانه آن را قبول می‌کند و تصور می‌کند با ترک دین خود از آزادی برخوردار شده است و نمی‌داند که واقعیتِ وضعیت او این است که به یک بت‌پرستی جدید -به معنای واقعی کلمه- منتقل شده است!

انسان همان‌گونه که (موجود ناطق) است، (موجود دین‌دار) نیز هست، او همیشه و تا ابد به‌دنبال تمسک به اصلی جدا یا فراتر ‌از ذات (منیت) انسانی است و لزومی ‌ندارد این اصلِ جدا یا فراتر، همان خدا به‌معنای رایج باشد، بلکه ممکن است یک فکر یا یک جهت‌گیری باشد که بر آن پردۀ قداست یا ارزشِ فراتر از قابلیت نقد و نقص انداخته باشند.

و منشأ اصلی این‌گونه خدایان، هوا [و هوس] و منیت است -چنان‌که قبلاً اشاره شد- خداوند متعال می‌فرماید: (آیا دیدی آن که هوای خود را خدای خود قرار دهد). پرستش هوا و نفس دارای مراتب و جلوه‌هایی است که کمترین مدل سادۀ آن این است که انسان از امیال و هوس و علایق خود هدف و ارزش والایی بسازد که در پی آن له‌له بزند و برای آن زندگی کند و همۀ آرمان‌ها و ارزش‌ها در برابر آن بشکند و از هم‌ بپاشد! سپس منیت به‌تدریج شعله‌ور می‌شود و کم‌کم در خانواده، سپس در قبیله، سپس در ملت، سپس در انسانیت نمایان می‌شود؛ یعنی نوع انسان به‌عنوان یک ارزش یا اصلی کلی و جدا از یک فرد انسان. که در این صورت به آن دین (انسان‌گرایی) یا (Humanism) می‌گویند، که برخی از ملحدین آن را به‌عنوان دین برای خود برگرفته‌اند. یکی از برجسته‌ترین دعوت‌کنندگان یا بنیان‌گذاران آن در تاریخ مدرن، (آگوست کُنت Auguste Comte 1798-1875)، جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی بود.

ادیان جایگزین به‌قدری واضح و آشکار بودند که توجه و علاقۀ فیلسوفان و محققین را برانگیختند، به‌طوری که تصمیم گرفتند وقت و تلاش خود را صرف مطالعه و هشدار نسبت به آن‌ها کنند و مقالات و کتاب‌های متعددی دراین‌باره نوشتند؛ ازجمله -به‌عنوان مثال- کتاب (اقتصاد به مثابه دین) نوشته رابرت نلسون Robert Nilson و کتاب (مذهب بازار) اثر دیوید لوی David Loy، کتاب (ادیان سیاسی) اثر اریش ووگلین Erich Vogelin، کتاب (سیاست به مثابه دین) اثر امیلیو جنتیله Emilio Gentile و مقالۀ رابرت بلا Robert Bellah معروف (مذهب مدنی در آمریکا) و بحث بسیاری که در سال 1967 پس از این مقاله راه انداخته شد، و کتاب (علم به مثابه دین) اثر پل کاروس Paul Carus و کتاب (ملی‌گرایی به‌عنوان دین) مورخ آمریکایی کارلتون هیز Carlton Hayes (1882-1964).

پس این موضوع، تلاش و فداکاری و تمایل به کنار گذاشتن بت‌پرستی و تعصب را می‌طلبد و باید از سیاست گله‌ای خارج شد، حتی اگر تدریجی باشد؛ [سیاستمداران] این [نوع] سیاست برای اجرای ایدئولوژی و دستوراتشان از ملت‌ها سوءاستفاده می‌کنند و افکار و اهداف اشخاصی را منتشر می‌کنند که در روند پیشبرد تصمیماتشان باشند؛ تصمیماتی که غالباً از تنگ‌نظری‌هایِ نشئت‌گرفته از بیماری‌ها و عقده‌های روانی آنان است، آنان وقتی درد گرسنگی و محرومیت‌ها و نادانی‌ها و عقب‌ماندگی‌های مردم را می‌بینند پلک چشمشان هم تکان نمی‌خورد [ککشان هم نمی‌گزد] و همۀ‌ این‌ها را در راه تحقق این اهداف و سیاست‌های خود می‌بینند، درحالی‌که زندگی این آقایانِ رهبر (سیاسی‌ها یا دین‌مداران) را چیزی به نام گرسنگی یا فقر یا محرومیت، تلخ و ناگوار نمی‌کند؛ این‌ها دربِ خانۀ آنان را نمی‌زنند و حتی در خوابِ خود هم [آنان را] نمی‌بینند!

لزومِ نگاهِ دقیق به جریان‌هایی که از شکست، ضعف و نبودِ نهاد دینی سوءاستفاده کردند، روشنگری، تلاش و تجربه‌ای انسانی است که به همان چیزهایی که برای هرگونه تلاش بشری پیش می‌آید دچار می‌شود؛ مواردی از قبیل کمبود، ضعف، انحراف و تندروی در برخی از جوانب. این وحی آسمانی نیست که از ناحیه یا خاستگاهی نازل شده باشد که دارای علم و حکمت مطلق و بی‌طرفی کامل باشد؛ بنابراین باید در بینش‌ها و جهت‌گیری‌ها حتی از دانشمندان و متفکران خوش‌نیت انتظار تندروی داشت؛ همچنین باید انتظار داشت که انقلابِ تحول و روشنگری، توسط افراد و احزابی مورد سوءاستفاده قرار بگیرد که نیت خیر نداشته یا نظریات و اهداف خاصی داشته باشند که به تندروی و دگماتیسم‌ شناخته می‌شود؛ جامعه به‌محض آنکه از یک بردگی خارج شود به بردگی دیگری وارد می‌شود که گاه از قبلی چندین برابر زشت‌تر است.

جامعه، زمانی که انقلاب به حرکت می‌افتد و نهضت تغییر به تکاپو می‌افتد غالباً فاقد تکیه‌گاه است و شاهد حالتی از اختلال و آشفتگی است؛ یعنی به‌راحتی می‌تواند تحت اطاعت و تحت‌تأثیر صیحه‌ها و فریادها از چپ و راست قرار بگیرد. و این دقیقاً همان اتفاق است و موجِ مادی و الحادی از این موقعیت سوءاستفاده کرده و با قدرت درصدد بیرون کشیدن تدریجی جامعۀ بشری از عرصۀ ایمان و دین و فرو بردن آن در بیابان ماده و الحاد و کنار گذاشتن تدریجی اخلاقیات و ارزش‌هاست؛ ارزش‌هایی که نمایانگر چهرۀ درخشان بشریت است.

بسیار باید مراقب صداهای ناهنجار بود که به طرق مختلف به‌دنبال تحریف و شیطان‌سازی هر طرحِ روشنگری یا هر منشأ ایدۀ روشنگری و «رهایی»‌اند؛ زیرا این‌ها یا کسانی‌اند که آرزوی دوران تاریک و اقتدار کلیسا و تاج‌وتخت پادشاهی را دارند، یا اکنون برده و پیرو مؤسسات دینی «منحرف»‌اند، یا منافعی دنیوی و سرنوشت‌ساز با آن‌ها دارند، چه از فساد و انحراف مؤسسه‌های دینی آگاه باشند و چه فریب آن‌ها را خورده باشند، آنان (يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ) «هر فریادی را علیه خود می‌دانند»!

پروژۀ روشنگری، یکی از برجسته‌ترین و مهم‌ترین پروژه‌های در راه آزادی در طول تاریخ بشر به شمار می‌رود. در واقع روشنگری، از اولین مرحله‌های تکامل ‌بشریِ درحالِ ظهور بوده و سپس پنهان می‌شده یا از بین می‌رفته است، اما در قرن هجدهم به بعد بیشترین بهره را داشت و پیروزمندانه توانست انسان را از قبضۀ کلیسا و جناح مسلح یا اجرایی کلیسا (تخت سلطنتی) نجات دهد. این‌ها را گفتم، البته با اعتراف به اینکه روشنگری هم در دست‌انداز‌ها و فراز و نشیب‌هایی افتاد که به‌کلی از اصل و ریشه و هدف والا و مقدسش به‌دور بود؛ هدفی که اساساً هدف همهٔ پیامبران و فرستادگان آسمان است و در نپذیرفتن و محکوم کردنِ سرقت عقل و آزادی و تصمیم انسان برای مشخص کردن سرنوشت دنیوی و اخروی خود و ایستادن در مقابل نیروها و جهت‌هایی که خواهان نابودی و به حاشیه بردنِ ارادهٔ انسان هستند نمایان می‌شود؛ اراده‌ای که خداوند [هم] به آن احترام گذاشته و حتی در موضوع ایمان و دین و اجرای حاکمیت خداوند هم انسان را مجبور یا مضطر نکرده است، بلکه مردم را در آزادیِ حقِ انتخاب به حال خود واگذاشته است؛ با تأکید بر اینکه آنان نتیجه و عواقب انتخاب خود را در این دنیا پیش از آخرت متحمل خواهند شد.

برای مطالعۀ مقالۀ کامل در سایت مؤسسه دروس عالی دینی و زبان‌شناسی [به این لینک مراجعه کنید]:

دانلود تمامی شماره های هفته نامه زمان ظهور

همچنین ببینید

گفت‌وگوی_داستانی_دربارۀ_دعوت_فرستادۀ_عیسای_مسیح

گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح (قسمت سوم)

عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او …